کسی به ذهنم نرسید که بهش بگم بیاد کنارم بشینه
نون خامه‌ای که سهله شام و ناهار با من H::
i
نون خامه‌ای که سهله شام و ناهار با من H::
i-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
انجمن نویسندگی | رمان نویسی | چری بوک
- آبان؛ای بابا شرمندمون کردی جا یه روز یه ماه مهمونت میشیما
.hayka.اهمیت نداره .... میخوای اصن نرو (:
- آبان؛باور کن سر سه روز خودت میندازی منو بیرون
چون زلزله میاد تو خونه:/
- آبان؛وگرنه مو که از خدام میشه
هم همکار
هم رفیق
هم قوم و خویش
.hayka.بچه باید شیطون باشه
- آبان؛تازه چند روز هم ازت بزرگترم بچه کجا بود خواهرم
.hayka.سر ۱۹ روز بامن کلکل نکنا/:
- آبان؛تو بگو سی ثانیه
بلاخره که بزرگترم
من یه بنده خدایی رو میشناسم سر دو دیقه بحث بزرگتر کوچیکتری راه میندازه
.hayka.کی؟ /:
نچ فایده نداره برا من بچه‌ای گربه‌ای
- آبان؛یکی
بچه گربه ای که 19 روز ازت بزرگتره:/
.hayka.هرچند منم با شیدا سر ۳ دقیقه تفاوت زیاد با هم دعوا میکنیم :/
فاقد اهمیت :/
.hayka.ماهم دوقلوییم و دعوا داریم فکر کنم بین همه اینطوره😐😂😂
نچچچچ
- آبان؛به هر حال که بزرگتری گفتن کوچیکتری گفتن
.hayka.gho;;daa
- آبان؛کیش و مات شدی؟
.hayka.چخه چخه من و کیش و مات شدن؟ ( آره تو لو نده ولی :/ )
- آبان؛ای بابا باید عینکمو عوض کنم
باور کن که یه جعبه میخوردم بیشترش نه