دنباله دار بچه گانه ترین

[رها حمیدی]

بعضی وقتا بچگونه حرف میزنم
همین خودش یه معضله

 

[شقایق بهرامی فرد]

یبار وقتی که دوم دبستان بودم اتو رو گذاشتم رو پلاستیک تا ببینم چجوری میشه، واقعا می سوزه یا اتو میشه، هیچی دیگه چسبید بهش و اتو به فنا رفت:/
یبارم یه روسری رو مثلثی تا زدم یه طرفشو سوراخ کردم که جای دکمه بشه یه درفشم دکمه دوختم خواستم ببینم مدل جالبی ازآب درمیاد یا نه اما اینم به فنا دادم، یبار حدود بیست روز یه تخم مرغ گذاشتم تو کمدم بین لباسام که جاش گرم باشه بببینم جوجه ازش در میاد یا نه، که بعد چند وقت بوی بدش افتاد تو اتاقم منم یواشکی بردم انداختمش بیرون... و خیلی کارای تباه دیگه:///

 

[پناه]

قورباغه بردم سر کلاس که میدونستم دبیرمون فوبیای حیوانات داره. هیچی دیگه بیچاره بیهوش شد.

 

[هویار]

خواستم کارامل درست کنم
بعد دیدم همه‌ی وسایلی که برا درست کردنش استفاده کردم رو به فنا دادم
بعد گفتم اشکال نداره عوضش کارامل داریم که کارامل هم سوخت
بعدش من موندم و قاشق چوبی دوست داشتنی مامانم که من به فناش داده بودم

یه بارم برای کندن برچسب روی پنجره ها که سمت نمای ساختمان بود
رفتم اون ور پنجره تا بکنمش
محض اطلاع خونمون طبقه شیشه🤦🏻‍♀️
هیچی دیگه برای اینکه نیفتم دستم به فنا رفت هنوزم رد زخم‌هاش مونده

 

[آوین]

یه بار تو مدرسه کاغذ آتیش زدم و بعدش از تو پنجره پرت کردم سمت حیاط و با این‌کارم باعث شدم یه دختر بسوزه البته جزئی ://
و آبروم رفت واقعا جلوی همه ://///

 

[مارے✿]

یه بار تو مدرسه کاغذ آتیش زدم و بعدش از تو پنجره پرت کردم سمت حیاط و با این‌کارم باعث شدم یه دختر بسوزه البته جزئی ://
و آبروم رفت واقعا جلوی همه ://///

منم ی بار همین کارو کردم ولی آتیش خیلی بزرگتر شد
دیگه خاموشش کردن
منم انداختم گردن یکی دیگه اونم چون میدونست معلما با من خوبن و حرفشو باور ندارن چیزی نگفت

اولین آخرین باری بود که چنین کار بدی رو انجام دادم