- Aug 4, 2023
- 624
نه میشود به عقب برگشت و با او هرگز آشنا نشد و نه میشود زندگی جدیدی را بدون فکر کردن به او شروع کند.
کاش هیچوقت به او نمیگفت فراموشم کن و هرمان هم به او نمیگفت که فراموشت میکنم و لیدیا هم برای اثبات این موضوع او را ترک نمیکرد و هرمان هم بهخاطر لِیلیا که اذیت نشود این را قبول نمیکرد.
لیدیا هفت ماه و خوردهایست که از حال هرمان خبر ندارد و معلوم نیست که لیدیا چگونه روزش شب و شبش روز میشود... .
بهخاطر کاری که با هرمان کرده است ابراز پشیمانی بیش از حدی میکند و هیچ کاری هم از دستش برنمیآید که بتواند دوباره با او بودن را بهدست بیاورد؛ ولی ای کاش یکی برای درست کردن دوباره این رابطه دست پیش بکشد، ولی هیچکدام به خودش این جرئت را نمیدهد که شاید این یک قدم ممکن است زندگی لِیلیا را نجات دهد، چرا که لیدیا فکر میکند هرمان زیادی به او لطف کرده است و با او بوده است وگرنه تحمل لِیلیا خیلی سخت است و هرمان هم فکر میکند که لِیلیا از تصمیمی که گرفته است احساس رضایت میکند و نمیخواهد با دست پیش کشیدن و تلاش برای ترمیم رابطه لِیلیا را ناامید کند!
***
۲۰۲۱.مارس.۲۷
۸:۴۶am
در کتابخانه روی میز دو نفره نشسته بودند، حوصله هرمان سر رفته بود و لیدیا هم چون حرف کم میآورد کتاب میخواند که در صحبتهایشان حرف کم نیاورد، هرمان عکسهای گالریاش را زیر و رو میکرد که مزاحم لیدیا نشود، سکوت و فضای آرام کتابخانه برای لیدیا زیادی آرامش بخش بود این سکوت تا مغز استخوان رویش نفوذ کرده بود و آرامش میکرد.
کاش هیچوقت به او نمیگفت فراموشم کن و هرمان هم به او نمیگفت که فراموشت میکنم و لیدیا هم برای اثبات این موضوع او را ترک نمیکرد و هرمان هم بهخاطر لِیلیا که اذیت نشود این را قبول نمیکرد.
لیدیا هفت ماه و خوردهایست که از حال هرمان خبر ندارد و معلوم نیست که لیدیا چگونه روزش شب و شبش روز میشود... .
بهخاطر کاری که با هرمان کرده است ابراز پشیمانی بیش از حدی میکند و هیچ کاری هم از دستش برنمیآید که بتواند دوباره با او بودن را بهدست بیاورد؛ ولی ای کاش یکی برای درست کردن دوباره این رابطه دست پیش بکشد، ولی هیچکدام به خودش این جرئت را نمیدهد که شاید این یک قدم ممکن است زندگی لِیلیا را نجات دهد، چرا که لیدیا فکر میکند هرمان زیادی به او لطف کرده است و با او بوده است وگرنه تحمل لِیلیا خیلی سخت است و هرمان هم فکر میکند که لِیلیا از تصمیمی که گرفته است احساس رضایت میکند و نمیخواهد با دست پیش کشیدن و تلاش برای ترمیم رابطه لِیلیا را ناامید کند!
***
۲۰۲۱.مارس.۲۷
۸:۴۶am
در کتابخانه روی میز دو نفره نشسته بودند، حوصله هرمان سر رفته بود و لیدیا هم چون حرف کم میآورد کتاب میخواند که در صحبتهایشان حرف کم نیاورد، هرمان عکسهای گالریاش را زیر و رو میکرد که مزاحم لیدیا نشود، سکوت و فضای آرام کتابخانه برای لیدیا زیادی آرامش بخش بود این سکوت تا مغز استخوان رویش نفوذ کرده بود و آرامش میکرد.