کارگاه آموزش داستان نویسی | تاپیک بحث و گفتگو

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

آفرودیت؛

مدیر بازنشسته ویرایش
کاربر VIP
نویسنده رسمی
Aug 1, 2023
393
اگر خواستید میتونید یک بیوگرافی از خودتون جهت اشنایی بدید
ایا سابقه نویسندگی دارین یا اولین باره با این کارگاه میخواین استارت بزنین
☕🌱
درود و خسته نباشید، من این تاپیک رو حقیقتاً گم کرده بودم و هرچی میگشتم پیداش نمی‌کردم امروز پیداش کردم، منم آفرودیتم به صورت جدی من تقریبا دوسال قبل شروع کردم و تو یه انجمن نویسندگی بوده ولی خب به دلیل انتقادهایی که داشت من به مدت ۶ ماه از نویسنده دور افتادم تا بلاخره تو چری بوک یه اثر دیگه شروع کردم به نوشتن، تو همون انجمن قبلی هم تو یه همچين فراخوانی شرکت کرده بودم ولی خب به‌دلیل فاصله افتادن تو آموزش‌ها خیلی زیاد منم فاصله گرفتم.
 
آخرین ویرایش:

آفرودیت؛

مدیر بازنشسته ویرایش
کاربر VIP
نویسنده رسمی
Aug 1, 2023
393
ایده‌ی من برای نوشتن:
درمورد دختریه که دچار اختلال شخصیتی دو قطبی شده که برای درمان این بیماری از هیپنوتیزم ‌درمانی کمک می‌گیره.
بیشتر هم لابد توضیح بدم یا همینقدر کافیه؟
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
اگر خواستید میتونید یک بیوگرافی از خودتون جهت اشنایی بدید
ایا سابقه نویسندگی دارین یا اولین باره با این کارگاه میخواین استارت بزنین
☕🌱
بنده کانی هستم، از خیلی وقته می‌نویسم ولی چندان حرفه‌ای نه.
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
ایده رمان بنده هم در مورد یه پسری هستش که پدر و مادرش رو بعد از بمب باران سال ۶۶ از دست میده و به خاطر وضع مالی مجبور میشه که کولبر بشه و...
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
زنی که سال‌ها از پشت پنجره‌ی اتاقِ عمارتِ پدریش منتظر یارش بوده. حالا در آستانه‌ی چهل سالگی به سر می‌بره و هر روز نحیف‌تر و بیمارتر از قبل میشه. چون تنها وارث اموال پدریش بوده و خودش هم فرزندی نداشته تصمیم می‌گیره قسمتی از اموالش رو به نام خدمتکار باوفاش بزنه و بعد یک بچه رو به سرپرستی بگیره و بقیه‌ی اموالش رو به نام اون بزنه. اون یک دخترِ ۱۵ ساله رو به سرپرستی می‌گیره و اون دختر میشه همدمِ جدیدش. با گذشت زمان کم کم این زن از خاطراتش با یار بی‌وفاش می‌گه و پایان داستان همراه میشه با مرگش.
این دختر در پرورشگاه از بچگی با پسری دوست بوده و کم‌کم علاقه‌ای بینشون شکل می‌گیره و فکر ازدواج در آینده رو در سر می‌پرورونند اون پسر ۱۷ سالشه و قرار بود بعد از ۱۸ سالگی دختر با هم ازدواج کنند. دختر این موضوع رو با مادر خوندش در میون می‌ذاره و ازش می‌خواد که هرچند وقت یکبار به دیدنش بره. بعد از مدتی خانواده واقعی دختر بوی پول به مشامشون می‌رسد و ادعای دوست داشتن دختر و پشیمانی می‌کنند و ازش می‌خوان که بهشون کمی کمک مالی بکند در گیرودار این اتفاق یار سابق شخصیت اصلی داستان در حالی که دو فرزند داره و به تازگی همسر خودش رو از دست داده میاد پیشش و ازش طلب بخشش می‌کنه و می‌خواد که کمکش کنه؛ اما اون مرد تنها هدفش دست یافتن به ارثیه که به این زن رسیده.
خیلی عالی و بهتر شد
ایده‌ای دوم:
قصه‌ی دختری کتابدار که سال‌های زیادی از عمرش رو تو کتابخونه گذرونده سعی کرده بیشتر کتاب‌های اونجا رو بخونه. بعد از مرگ صاحب اصلی کتابخونه مدیریتش به دست این دختر میفته. صاحبش براش یه نامه‌ای رو بین کتاب مورد علاقه‌اش گذاشته که وصیتِ زندگی شخصیش و همچنین اسم و محل مهم‌ترین کتاب کتابخونه رو گفته. اون کتاب یه کتاب جادوگریه و مدت زمان زیادی نمی‌گذره که جادوگران نقشه‌ی به دست آوردنش رو می‌کشن و سعی می‌کنن به هر طریقی راهشون رو به کتابخونه باز کنند. و حالا وظیفه‌ی این دختر اینه که از اون کتاب به نحو احسن مواظبت کنه...
جالبه
به نظرم اولی میتونی بصورت رمان تایپ کنی و نظرت درباره دومی میخوای داستان باشه یا رمان؟
درود و خسته نباشید، من این تاپیک رو حقیقتاً گم کرده بودم و هرچی میگشتم پیداش نمی‌کردم امروز پیداش کردم، منم آفرودیتم به صورت جدی من تقریبا دوسال قبل شروع کردم و تو یه انجمن نویسندگی بوده ولی خب به دلیل انتقادهایی که داشت من به مدت ۶ ماه از نویسنده دور افتادم تا بلاخره تو چری بوک یه اثر دیگه شروع کردم به نوشتن، تو همون انجمن قبلی هم تو یه همچين فراخوانی شرکت کرده بودم ولی خب به‌دلیل فاصله افتادن تو آموزش‌ها خیلی زیاد منم فاصله گرفتم.
خوشبختم خب باید بهم پیام می‌دادید به هرحال لطفا از جلسات بعد بفرستید
حیف‌ افرادی مثل شما هست که تو کارگاه نباشن
ایده‌ی من برای نوشتن:
درمورد دختریه که دچار اختلال شخصیتی دو قطبی شده که برای درمان این بیماری از هیپنوتیزم ‌درمانی کمک می‌گیره.
بیشتر هم لابد توضیح بدم یا همینقدر کافیه؟
خب ایده خوبیه ولی باید یه اتفاقی بیفته این وسط
همه چیز که عادی و نرمال خوب پیش نمیره
بنده کانی هستم، از خیلی وقته می‌نویسم ولی چندان حرفه‌ای نه.
خوشبختم
ایده رمان بنده هم در مورد یه پسری هستش که پدر و مادرش رو بعد از بمب باران سال ۶۶ از دست میده و به خاطر وضع مالی مجبور میشه که کولبر بشه و...
خیلی خوبه برای رمان یا داستان؟ اگر همینجوری باشه به نظرم داستان ولی بهش یکم اوج بدید و یکم هیجان انگیزش کنین
گسترشش بدید میشه به عنوان رمانم باشه
 

Fatemeh

مدیر بازنشسته
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Jun 26, 2024
185

خیلی عالی و بهتر شد

جالبه
به نظرم اولی میتونی بصورت رمان تایپ کنی و نظرت درباره دومی میخوای داستان باشه یا رمان؟

خوشبختم خب باید بهم پیام می‌دادید به هرحال لطفا از جلسات بعد بفرستید
حیف‌ افرادی مثل شما هست که تو کارگاه نباشن

خب ایده خوبیه ولی باید یه اتفاقی بیفته این وسط
همه چیز که عادی و نرمال خوب پیش نمیره

خوشبختم

خیلی خوبه برای رمان یا داستان؟ اگر همینجوری باشه به نظرم داستان ولی بهش یکم اوج بدید و یکم هیجان انگیزش کنین
گسترشش بدید میشه به عنوان رمانم باشه
ولی حس میکنم ایده‌ی اولم زیادی کلیشه شده
دومی داستان کوتاه باشه به نظرم چون الان واقعا ایده‌ی دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسه برای داستان کوتاه.
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
ولی حس میکنم ایده‌ی اولم زیادی کلیشه شده
دومی داستان کوتاه باشه به نظرم چون الان واقعا ایده‌ی دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسه برای داستان کوتاه.
ببینید ایده کلیشه باشه شما میتونید با قلمت این کلیشگی دور کنی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا