نوشته‌های نمایه جدید

سلام عزيزم
براي نقد دلنوشته با به 15 پارت برسه
و همينطر براي اتمامش بايد به 20 تا برسه
دلنوشتتون 14 پارت داره
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: Heyzha و مستر کیان
Heyzha
Heyzha
سلام جانم
متاسفانه تا همین تعداد پارته
توی جاهای دیگه هم روی سایت رفته
نمیتونم کاریش کنم
رجینا
رجینا
اگر توی سایت دیگه منتشر شده اوکی موردي نداره
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: Heyzha
Heyzha
Heyzha
بله روی سایت رفته
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: رجینا
سلام زيبا خيلي خوش اومديد
تمايل داريد رنك طراح يا مترجم بگيريد؟
Tifani
Tifani
ممنون عزیزم جای دیگه مشغولم و خیلی شلوغم😅
رجینا
رجینا
چون شلوغ نيست اينجا خيلي تايمي نمييگره ازتون اصلا
بازم اگه خواستيد خوشحال ميشم:)
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Tifani
Tifani
Tifani
چشم حتما
درود خسته نباشید اوقات به کام.
امکانش هست رنک وی‌آی‌پی رو بگیرید؟!
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: HERA-
برهانـ
برهانـ
سلام وقتتون بخیر
چرا؟
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: HERA-
آفرودیت؛
آفرودیت؛
متشکرم.
دلیل خاصی ندارم، همین‌جوری... .
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: HERA-
سلام خوش اومدید
برای تایپ شعر این مشخصات به من بدید

عنوان
سبک
مقدمه
نام نویسنده
دوست عزیز به انجمن خوش اومدید🌺
اگه نیاز به راهنمایی داشتید تیم مدیریت پاسخگوی شماست.
Tifani
Tifani
ممنون پناه جان
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: پناه
حرف بسیار است اما فرق دارد شعر من
شرح حال یک جوان پیر چیز دیگریست

فرزاد نظافتی
وارونه‌سازی کلیشه‌ها به معنای تغییر نقش‌ها و ویژگی‌های رایج شخصیت‌هاست. به جای اینکه قهرمان‌ها همیشه خوب و دشمن‌ها همیشه بد باشند، می‌توانیم این نقش‌ها را جابه‌جا کنیم و شخصیت‌هایی را بسازیم که فراتر از کلیشه‌های معمولی عمل کنند.
این نوع شخصیت‌پردازی باعث می‌شود داستان فراتر از پیش‌بینی‌ها برود و برای خواننده یا بیننده جذاب‌تر شود.
با به تصویر کشیدن شخصیت‌هایی که در تضاد با کلیشه‌ها هستند، می‌توانیم بینش‌های جدیدی درباره مفاهیم خوبی و بدی ارائه دهیم.
شخصیت‌هایی که پیچیدگی‌های بیشتری دارند، می‌توانند با چالش‌های بیشتری روبه‌رو شوند و در نتیجه داستانی غنی‌تر شکل بگیرد.
وارونه‌سازی کلیشه‌ها در داستان‌نویسی می‌تواند به ایجاد داستان‌های غنی و معنادار کمک کند. این تکنیک نه‌تنها باعث تنوع در شخصیت‌ها می‌شود بلکه به مخاطب این امکان را می‌دهد تا از زاویه‌های جدید داستان‌ها را ببیند و با آن‌ها ارتباط برقرار کند.
تیر برقی چوبی‌ام در انتهای روستا
بی‌فروغم کرده سنگ بچه‌های روستا

ریشه‌ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت

کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا

آمدم خوش خط شود تکلیف شب‌ها، آمدم -

نور یک فانوس باشم پیش پای روستا

یاد دارم در زمین وقتی مرا می‌کاشتند

پیکرم را ب*و*سه می‌زد کدخدای روستا ...

حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم؛

قدر یک ارزن نمی‌ارزم برای روستا ...

کاش یک تابوت بودم، کاش آن نجار پیر؛

راهی‌ام می‌کرد قبرستان به جای روستا ...

قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است؛

بد نگاهم می‌کند دیزی سرای روستا !

من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کد خدا؛

تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا ...
بالا