کارگاه آموزش داستان نویسی | تاپیک بحث و گفتگو

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Fatemeh

مدیر بازنشسته
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Jun 26, 2024
185
اره نگران کلیشه بودنش نباشید چون میتونید کلیشگی دور کنید ولی ایده هات خیلی خوب بود
چشم
خیلی ممنونم خوشحالم که اینطوره
 
  • عالی
واکنش‌ها[ی پسندها]: ahura.

امیراحمد

نویسنده رسمی انجمن
کتابخوان
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Dec 8, 2023
371
تکلیف دوم: مشخص کردن یک شخصیت خیالی و قرار دادنش توی یه موقعیت خاص بر اساس سه بعد مورد نظر.
نام شخصیت: ملکه دیانا
ظاهر فیزیکی، نوع پوشش، قد و ظواهر: فیزیک بدنش شبیه به یک انسان است. پوست بدنش از خزه و درخت است، قدی نسبتاً بلند دارد، مو‌های کشیده و درازش از پشت به سبک خاصی و به حالت دم‌اسبی به هم بافته شده است، پالتو و دامن یا شلوار سیاهی می‌پوشد و کلاه سیاه‌رنگ و درازی شبیه به کلاه جادو‌گران دارد، دست‌هایش کشیده، دراز و باریک است، چشمانش سفید،سرد و بی‌روح است، صورتی خشن و اخم‌کرده دارد. گوش‌‌هایش به مانند گوش‌های یک الف دراز، خاص و کشیده و متوسط است( البته در اثر تزریق دارویی خاص)، دماغی کشیده دارد، دندان‌هایش کرم‌خورده هستند و بیشتر آن‌ها را از دست داده است، پوست صورتش شبیه به درخت و کاملاً سیاه و قهوه‌‌ای رنگ است.

بعد احساسات: نسبت به دیگران شکاش، پرخاشگر و خشن است، از غورباقه‌ها و سگ‌های شکاری بی‌زار است، نسبت به مرگ دیگران اغلب اوقات بی‌تفاوت است، افراد زیر دستش را نوکر یا غلام خود می‌پندارد.
در رسیدن به اهدافش عطش شدیدی دارد و کسانی که موجب شکست یا مانع اهدافش بشوند را به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن مجازات می‌کند. پیش از تبدیل شدنش به هیولا یا تغییر نوع و رنگ پوست بدنش شخصی نسبتاً مهربان بوده و از خشم زیاد پرهیز می‌کرده است.

بعد اندیشه: او اغلب درون‌گرا است، به جهان دیگر پس از مرگ چندان عقیده‌ای ندارد، علاقه‌ای به همدردی با دیگران ندارد. به خاطر دست داشتنش در قتل اعضای خانواده در هنگام تنهایی احساس گناه و عذاب می‌کند و به همین دلیل حس انتقام و بی‌رحمی‌اش بیشتر می‌شود.

خب شخصیتم را به وجود آوردم، هر مشکلی داشت بگید تا برطرفش کنم. البته قصد دارم بیشتر روش کار کنم.
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
خیلی عالی و بهتر شد

جالبه
به نظرم اولی میتونی بصورت رمان تایپ کنی و نظرت درباره دومی میخوای داستان باشه یا رمان؟

خوشبختم خب باید بهم پیام می‌دادید به هرحال لطفا از جلسات بعد بفرستید
حیف‌ افرادی مثل شما هست که تو کارگاه نباشن

خب ایده خوبیه ولی باید یه اتفاقی بیفته این وسط
همه چیز که عادی و نرمال خوب پیش نمیره

خوشبختم

خیلی خوبه برای رمان یا داستان؟ اگر همینجوری باشه به نظرم داستان ولی بهش یکم اوج بدید و یکم هیجان انگیزش کنین
گسترشش بدید میشه به عنوان رمانم باشه
اول نظرم برای رمان بود ولی در حال حاضر برای کارگاه داستان نویسی هیچ ایده‌ای جزء این ندارم... .
و نظرمم فقط روایت اون زمانه و واسه اوجش یه جورایی یه چیزهای تو ذهنمه اگه بتونم بنویسمش.
 

آفرودیت؛

مدیر بازنشسته ویرایش
کاربر VIP
نویسنده رسمی
Aug 1, 2023
393
خیلی عالی و بهتر شد

جالبه
به نظرم اولی میتونی بصورت رمان تایپ کنی و نظرت درباره دومی میخوای داستان باشه یا رمان؟

خوشبختم خب باید بهم پیام می‌دادید به هرحال لطفا از جلسات بعد بفرستید
حیف‌ افرادی مثل شما هست که تو کارگاه نباشن

خب ایده خوبیه ولی باید یه اتفاقی بیفته این وسط
همه چیز که عادی و نرمال خوب پیش نمیره

خوشبختم

خیلی خوبه برای رمان یا داستان؟ اگر همینجوری باشه به نظرم داستان ولی بهش یکم اوج بدید و یکم هیجان انگیزش کنین
گسترشش بدید میشه به عنوان رمانم باشه
نه خب عادی و نرمال پیش نمیره، دختر اختلال دوقطبی شخصیتی داره و هم خودش و هم خانواده‌ش اسیب‌های زیادی میبینن، بد خود هیپنوتیزم درمانی هم در کنار اینکه میتونه برای دختره مثل یه درمان باشه این وسط به واسطه‌ی این درمان اتفاقات زیادی میوفته چون که باعث فراموش شدن یه‌سری اتفاقات میشه، از هیپنوتیزم درمانی برای شستشو دادن ذهنش استفاده میکنن تا بتونه اون‌یکی شخصیتش رو درمان کنه.
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
نه خب عادی و نرمال پیش نمیره، دختر اختلال دوقطبی شخصیتی داره و هم خودش و هم خانواده‌ش اسیب‌های زیادی میبینن، بد خود هیپنوتیزم درمانی هم در کنار اینکه میتونه برای دختره مثل یه درمان باشه این وسط به واسطه‌ی این درمان اتفاقات زیادی میوفته چون که باعث فراموش شدن یه‌سری اتفاقات میشه، از هیپنوتیزم درمانی برای شستشو دادن ذهنش استفاده میکنن تا بتونه اون‌یکی شخصیتش رو درمان کنه.
خیلی عالی
این پیامتون با اون یکی قبلی به عنوان تمرین اول تو تاپیک بذارین
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
اول نظرم برای رمان بود ولی در حال حاضر برای کارگاه داستان نویسی هیچ ایده‌ای جزء این ندارم... .
و نظرمم فقط روایت اون زمانه و واسه اوجش یه جورایی یه چیزهای تو ذهنمه اگه بتونم بنویسمش.
اوکیه
ایدتون تو تاپیک دفترکار قرار بدید
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: HERA-

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
تکلیف دوم: مشخص کردن یک شخصیت خیالی و قرار دادنش توی یه موقعیت خاص بر اساس سه بعد مورد نظر.
نام شخصیت: ملکه دیانا
ظاهر فیزیکی، نوع پوشش، قد و ظواهر: فیزیک بدنش شبیه به یک انسان است. پوست بدنش از خزه و درخت است، قدی نسبتاً بلند دارد، مو‌های کشیده و درازش از پشت به سبک خاصی و به حالت دم‌اسبی به هم بافته شده است، پالتو و دامن یا شلوار سیاهی می‌پوشد و کلاه سیاه‌رنگ و درازی شبیه به کلاه جادو‌گران دارد، دست‌هایش کشیده، دراز و باریک است، چشمانش سفید،سرد و بی‌روح است، صورتی خشن و اخم‌کرده دارد. گوش‌‌هایش به مانند گوش‌های یک الف دراز، خاص و کشیده و متوسط است( البته در اثر تزریق دارویی خاص)، دماغی کشیده دارد، دندان‌هایش کرم‌خورده هستند و بیشتر آن‌ها را از دست داده است، پوست صورتش شبیه به درخت و کاملاً سیاه و قهوه‌‌ای رنگ است.

بعد احساسات: نسبت به دیگران شکاش، پرخاشگر و خشن است، از غورباقه‌ها و سگ‌های شکاری بی‌زار است، نسبت به مرگ دیگران اغلب اوقات بی‌تفاوت است، افراد زیر دستش را نوکر یا غلام خود می‌پندارد.
در رسیدن به اهدافش عطش شدیدی دارد و کسانی که موجب شکست یا مانع اهدافش بشوند را به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن مجازات می‌کند. پیش از تبدیل شدنش به هیولا یا تغییر نوع و رنگ پوست بدنش شخصی نسبتاً مهربان بوده و از خشم زیاد پرهیز می‌کرده است.

بعد اندیشه: او اغلب درون‌گرا است، به جهان دیگر پس از مرگ چندان عقیده‌ای ندارد، علاقه‌ای به همدردی با دیگران ندارد. به خاطر دست داشتنش در قتل اعضای خانواده در هنگام تنهایی احساس گناه و عذاب می‌کند و به همین دلیل حس انتقام و بی‌رحمی‌اش بیشتر می‌شود.

خب شخصیتم را به وجود آوردم، هر مشکلی داشت بگید تا برطرفش کنم. البته قصد دارم بیشتر روش کار کنم.
خیلی عالیه ولی این شخصیت تو یک موقعیت قرار بدید که من تو اون موقعیت متوجه اینا بشم
و کنارش نزنین چه بعدی هست
 

Faraz

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun 23, 2024
22
سلام استاد. ببخشید. این شخصیتی که گفتین خیالی. تو چند خط درموردش بنویسیم؟ یا توصیفات بدیم
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: ahura.

Faraz

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun 23, 2024
22
نفس‌نفس زنان خود را به بالای تپه‌ای که سرتاسرش پر از گل‌های شقایق وحشی بود رساند و در کمین شکارش که آهویی خال‌دار و چابک بود، ایستاد. با این‌که تنها یک پیراهن نازک سفید بر تن داشت، تنش به عرق نشسته بود و پیراهنش به بدن عضله‌ای و آهن مانندش چسبیده بود. باد خنکی که از جهت مشرق می‌وزدید لرزی بر تنش انداخت. با ساعد کشیده‌اش عرق از پیشانی‌اش گرفت. تفنگش را به‌حالت آماده به‌سوی شکار گرفت. یکی از چشم‌های سیاه شب رنگش را بست و زیر لب اعداد را به شمارش گرفت، که صدای یارمحمد را ازپشت سرش شنید.
‌- خان‌زاده!
عصبی و خشن ابروهای بلند و کشیده‌ش را درهم کشید و به‌سمت یارمحمد چرخید و با تُن صدایی بلند توپید:
- چه خبرته؟
یارمحمد با ترس و اضطراب نشسته بر صورت گرد آفتاب سوخته‌اش کلاه نمدی‌اش را از سر برداشت و آرام زمزمه‌وار لب زد:
- خان‌زاده، آقا خان منو فرستادی پی‌تون... .
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
نفس‌نفس زنان خود را به بالای تپه‌ای که سرتاسرش پر از گل‌های شقایق وحشی بود رساند و در کمین شکارش که آهویی خال‌دار و چابک بود، ایستاد. با این‌که تنها یک پیراهن نازک سفید بر تن داشت، تنش به عرق نشسته بود و پیراهنش به بدن عضله‌ای و آهن مانندش چسبیده بود. باد خنکی که از جهت مشرق می‌وزدید لرزی بر تنش انداخت. با ساعد کشیده‌اش عرق از پیشانی‌اش گرفت. تفنگش را به‌حالت آماده به‌سوی شکار گرفت. یکی از چشم‌های سیاه شب رنگش را بست و زیر لب اعداد را به شمارش گرفت، که صدای یارمحمد را ازپشت سرش شنید.
‌- خان‌زاده!
عصبی و خشن ابروهای بلند و کشیده‌ش را درهم کشید و به‌سمت یارمحمد چرخید و با تُن صدایی بلند توپید:
- چه خبرته؟
یارمحمد با ترس و اضطراب نشسته بر صورت گرد آفتاب سوخته‌اش کلاه نمدی‌اش را از سر برداشت و آرام زمزمه‌وار لب زد:
- خان‌زاده، آقا خان منو فرستادی پی‌تون... .
خب ببینیم از 3 بعد
عمل / احساس / اندیشه
کدوم بکار بردید
بعد عمل:
✓ پیراهن نازک سفید
✓ بدن عضله ای و اهنین مانند
✓ ساعد کشیده
✓ چشم های سیاه رنگ
✓ ابروهای بلند
✓ صورت گرد و افتاب سوخته
بعد احساس:
✓ عصبی و خشن
✓ ترس و اضطراب
✓ علاقش به شکار هم میتونه باشه

بعد اندیشه:
-

خوب بود عالی نوشتید منتها بعد اندیشه عقاید و اعتقادات رنج و غصه هایی درگیرشه
یه بعد اندیشه هم اضافه کن و بفرست

به 10 خط برسه خیلی خوبه در رابطه سوالتون
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا